چرا «پیکاسو هند» رکوردهای حراج را میشکند — و هندوهای راستگرای را عصبانی میکند
برای میراث پیچیده م. ف. حسین، یکی از مهمترین هنرمندان هند در قرن بیستم، امسال داستان دو حراج بود.
در مارس، یکی از تصاویر نمادین درگذشته نقاش از زندگی روستایی، «بدون عنوان (گرام یاترا)»، که ۱۴ فوت طول دارد، گرانترین اثر هنری مدرن هند بود که تا کنون در حراج گذاشته شده است. برچسب قیمت ۱۳.۷۵ میلیون دلار تقریباً رکورد قبلی را دو برابر کرد، و تماشاگران در کریستی در نیویورک با تشویقهای خود به صورت ناگهانی applaused کردند.
سه ماه بعد، حراج ۲۵ نقاشی قدیمی حسین در بمبئی بسیار کمثمرتر بود. پلیس در محل حاضر بود و موانع در دفتر حراج گذاشته شده بود پس از اینکه گروهی ملیگرا هندو هشدار دادند درباره «جنبش عمومی قوی» اگر فراخوانهای لغو فروش — به دلیل تصاویر «فاحش و زننده» از چهرههای مقدس — نادیده گرفته شود.

حراج بدون حادثه ادامه یافت. اما تضاد حال و هوا نشانگر وضعیت این نقاش به عنوان یکی از مشهورترین اما جنجالیترین نامهای هنر هند بود. انگار برای تأکید بیشتر بر شهرت دوپهلوی او، امسال نیز دادگاهی در دهلی دستور توقیف دو نقاشی «زننده» حسین را صادر کرد، در حالی که اوایل همین ماه، بنیاد قطر برنامههایی برای ساخت یک موزه کامل اختصاص داده شده به آثار او اعلام کرد (قطر پس از گریز حسین از هند در ۲۰۰۶، به دلیل نگرانی برای امنیتش، تابعیت او را اعطا کرد).
حسین، که به خاطر کاوشهای جسورانه و رنگارنگ فرهنگ مردم و پاپ شناخته شده است، به عنوان پیشگام مدرنیسم هند تقدیر شده و اغلب «پیکاسو هند» نامیده میشود. نقاشیهای او نمادها را در تمامی اشکالشان بازی میداد، از مادر ترزا و ایندرا گاندی گرفته تا ستارگان بولیود و شخصیتهای اسطورهای از حماسههای ادبی.
تصاویر او از خداوندان هندو برهنه، اما، متهم به اهانت به احساسات مذهبی میشوند — واکنشی که حامیان او معتقدند با میراث مسلمان او تشدید میشود. در نتیجه، زندگی بعدی او با اعتراضها، اقدامات حقوقی، تهدیدهای مرگ و حکم تعقیب همراه بود. علیرغم تبرئه شدن در دادگاه عالی هند، او در تبعید خودخواسته در لندن در ۲۰۱۱ در گذشت. در بیانیهٔ مخالفت گروه راستگرای هندو جانبگروت سامیتی با حراج بمبئی در ژوئن، گفته شد که حسین «تصاویر فاحش و زننده ای از الههها را عمدی نقاشی کرده است… و به همین دلیل احساسات میلیونها هندو در جهان را جریحهدار کرد.»

احیای شکایات قدیمی، تقریباً ۱۵ سال پس از مرگ او، ممکن است به دلیل افزایش علاقه بازار هنر جهانی باشد. اما واکنشها به آثار حسین همچنین شاخصی است برای ناسیونالیسم هندو، بر اساس دکتر دیوا گوجرال، محقق تاریخ هنر در مدرسه هنر راستکین دانشگاه آکسفورد. در حالی که بسیاری از آثار مناقشهآمیز او در دهه ۱۹۷۰ تولید شدهاند، این تصادفی نیست که اعتراضها فقط در دهه ۱۹۹۰ رخ داده است، دههای که ایدئولوژی هندوتهوا شکوفا شد، تنشهای قومی عمیقتر شد و، به گفته گوجرال، مسلمانان «آژیر رعد و برق» در هند شدند.
«بازخورد درباره حسین چنین آزمایشی خوب برای سیاست فرهنگی هند است، چون در زمانهایی این موضوع جنجالی نبود،» او افزود، و واکنشها را «راهی برای سنجش گرمای کشور» نامید.
نمادهای گذشته و حال
حسین، که از شاخهای هندی از بوهرای سلیمانیه بود، یکی از فرقههای مسلمان که عمدتاً در شبه جزیره عربستان زندگی میکنند، در سنین کودکی در معرض هنرهای هندو و اسلامی قرار گرفته بود.

او در ۱۹۱۵ در پندهرپور، شهری زیارتی پر از معابد هندو در غرب هند، به دنیا آمد. پس از مرگ مادرش، برای تحصیل اردو و خوشنویسی اسلامی به مدرسه پدربزرگش در سیدپور، گجرات، فرستاده شد. حسین بعدها در شهر ایندور زندگی کرد و در سنتهای محلی، مانند اجراهای حماسه هندو «رامایانا»، غرق شد، قبل از ثبتنام در کلاسهای هنر در موسسه هنر محلی. در ۱۹۳۴، اولین نقاشی خود را در کنار جاده برای ۱۰ روپیه فروخت.
علاقهمندی حسین به هنر نمادگرایی همیشه فراتر از دین بود. در اوایل دهه بیست زندگیاش، حسین به بمبئی مهاجرت کرد تا بیلبوردهای صنعت فیلم هندی نوپا را نقاشی کند. این تجربهای تأثیرگذار بود — تجربهای که علاقهمندی او به عبادتدلـان معاصر و بالیوود، و همچنین تمایلش به رنگهای زنده و فرمهای تصویری تخت و مسطح را شکل داد.
سپس، در سال ۱۹۴۷، لحظهای سرنوشتساز دیگر در زندگی هنرمند فرا رسید: استقلال هند از حکومت استعماری و تقسیم شبهقاره توسط بریتانیا به هند اکثراً هندو و پاکستان اکثراً مسلمان. بخشی از الهامگیری او از ناآرامیهای مذهبی که پس از آن رخ داد، منجر شد تا نقاش در همان سال گروه هنرمندان ترقیخواه بمبئی (PAG) را همراه با شخصیتهای برجستهای مانند F.N. Souza و S.H. Raza بنیانگذاری کند.
این گروه پیشگام قصد داشت زبان بصری جدیدی برای هند شکل دهد — و برای هند. اعضای گروه، ناسیونالیسم بازسازیگر را رد کرده، سنتهای هنری محلی را با نفوذهای بیرونی، به ویژه آثار مدرنیستهای اروپایی مانند پابلو پیکاسو، آمئدو مودیلیانی و هنری متیس، ترکیب کردند (اگرچه حسین در اوایل دهه ۱۹۵۰ به چین سفر کرده بود)، در حالی که هویت در حال شکلگیری کشورشان را مورد سوال قرار میدادند.

«این درباره خلق چیزی نوین، شکستن با گذشته بود»، گفت گوژال افزود که گروه بیش از «صرفاً گرفتن» از هنر غربی انجام داد. «آنها زبانی را دوباره زنده میکنند که از طریق دسترسی به مکانهایی مانند لندن و پاریس در دسترسشان قرار گرفته است. اما کاملاً متعلق به خودشان است.»
برای حسین، این به معنای سبکی بر پایه کوبیسم است که عمیقاً در تجربه هندی ریشه دارد. رویکردی که با اثر تاریخی «بیعنوان (گرام یاترا)» که در سال ۱۹۵۴ تولید کرد، مشخص میشود، اثری که در عرض هفت دهه دیده نشد تا اینکه امسال در حراجی کریستی فروخته شد. نقاشی روایتی شامل ۱۳ تصویر زنده است، هر کدام حاوی تکهای از زندگی روستایی. روستاییان انتزاعی در حال کار بر روی زمین، آسیاب کردن غلات و نگهداری از دام نشان داده شدهاند. در جای دیگر، یک کشاورز نمادین از قاب پرترهاش بیرون میآید تا چشماندازی را در تصویر مجاور نگه دارد.
«این واقعاً کشاورزی است که زمین را حمایت میکند، و از کشور و ملت حمایت میکند»، گفت نیشاد آوری، مدیر هنر مدرن و معاصر آسیای جنوبی در کریستی. «این راه حسین است برای گفتن اینکه، اگرچه ما در حال مدرن شدن، پس از استقلال، و وارد کردن این عصر جدید هستیم، اما بسیار مهم است که فراموش نکنیم پایه کشور مردم روستاییاش هستند.»
با وجود توجه عمومی که آثار بعدی حسین جلب کرد، نقاشیهای ارزشمندتر او در این دوره اولیه ظاهر شدند، آوری گفت. «او نقش حیاتی در تعیین اینکه یک هنرمند هندی در کشور جدید هند چه کسی است و معنای واقعی هنر مدرن هندی چیست ایفا میکند»، او افزود. «او یک شخصیت کلیدی در تعریف این لحظه است.»

در حالی که بسیاری از همعصران حسین به کشورهای خارجی مهاجرت کردند (از جمله Souza و Raza، که به ترتیب به انگلستان و فرانسه نقل مکان کردند)، این نقاش در هند باقی ماند، که الهام بینظیر همیشگیاش بود. با این حال، او برخی از شناخت جهانی را نیز کسب کرد، در سال ۱۹۶۴ در نیویورک نمایشگاه داشت و در بیینال سائوپائولو در برزیل در سال ۱۹۷۱ همراه با پیکاسو شرکت کرد. این دوره همچنین شاهد اکتشاف فرمهای زنانه توسط حسین بود، از جمله تصاویری از الهههای هندو مانند دورگا و لاکشمی، گاهی در حالتهای متحان و شهوانی.
حسین ادعا کرد که هرگز قصد توهین به این الههها را نداشته است. موضوعات او الههها نبودند، بلکه نمادهای آنها — و نحوه ظاهر شدنشان در هنر معابد، مجسمهها و دیوارنگارهها بودند. برهنگیشان از تاریخ هنر هند گرفته شده، نه تخیل او، هرچند برخی منتقادان این نقاشیها را نوعی «عمل بیاحترامسازی» میدانستند، گفت گوژال دانشگاه آکسفورد.
«در سیاستهای ملیگرایانه هندو، آدمبد، مهاجم مسلمان است که پاکدامنی زن هندو را تحقیر میکند»، او گفت. «برای بسیاری از بینندگان هندی عادی که درک ماندگاری از برهنه و میراث هنری آن نداشتند… او میشود همان مسلمان که زن هندو را برهنه میکند.»
«این ایدههای قدیمی را درباره مسلمانها برانگیخت که بر چیزی که حقش نیست، میگیرد»، او افزود. «اما برای حسین، این میراث متعلق به همه ما است.

انتقامجوییهای بنیادگرایانه
تمام دهه ۱۹۸۰ گذشت تا زمانی که نقاشیها با واکنش قدرتمند مذهبی مواجه شدند. در آن زمان، حسین حتی وارد دولت سیاسی شد و به عنوان عضوی از مجلس بالاتنه هندوستان، رَجیا سابا، خدمت کرد تا سال ۱۹۹۲.
اما همه چیز در پاییز ۱۹۹۶ تغییر کرد، زمانی که یک مجله هندوماهانه ویکیار میمنسا، تصویربدن زن نقش مادر ساریساوتی را که حسین نقاشی کرده بود، همراه با مقالهای با عنوان «م.ف. حسین: نقاش یا قصاب» منتشر کرد. این حادثه منجر به چندین شکایت کیفری علیه حسین شد، که در آن زمان در اوایل دهه هشصد بود و زنجیره رویدادهایی را آغاز کرد که منجر به تبعید خودخواسته او شد.
در سال ۱۹۹۸، بنیادگرایان هندو در بمبئی به خانهها و گالریهای حسین که آثار او را نمایش میدادند، حمله کردند. هشت سال بعد، گروه دیگری با سختگیری بیشتر جایزه نقدی ۵۱۰ میلیون روپیه (در آن زمان ۱۱.۵ میلیون دلار) برای قتل او پیشنهاد داد. اعتراضها فراتر از مرزهای هند رفت، از جمله لغو جنجالی نمایشگاهی در لندن در سال ۲۰۰۶، به دلیل نگرانیهای امنیتی، پس از آنکه گروههای هندو خواستار تعطیلی آن شدند و وندالها دو نقاشی او را تخریب کردند.
در آن سال، دادگاهی در ایندیور حکم بازداشت حسین را صادر کرد. تصویر جسورانه آن بار دیگر نقاشی جدیدی بود که نقشه هند را به صورت زنی برهنه بر زانو نشان میداد که نام شهرها بر بدن او نقش بسته بودند. هنرمند علناً عذرخواهی کرد و انکار کرد که نام «براهات ماتا» (مادر هند)، نماد شخصی کشور، به اثر داده است، و مدعی شد اثر بدون عنوان است. این چندان تأثیرگذار نبود و نتوانست انتقادهای او را آرام کند.
محق بودن برای ایمنی خود و مواجهه با صدها — یا همانطور که بعداً پیشنهاد کرد، هزاران — پرونده حقوقی، حسین در سال ۲۰۰۶ هند را ترک کرد. دادگاه عالی دهلی و بعدها دیوان عالی هند در نهایت درخواس��های احضارش را رد کردند و او را از اتهامات حرامگوئی تبرئه کردند، و در نتیجه پروندهها در دیگر شهرها را خاتمه دادند. در حکمش در سال ۲۰۰۸، دیوان عالی هند از ظهور «جداییطلبی نوین» در هند انتقاد کرد و اظهار داشت که مجسمههای اروتیک در معابد هندو امری رایج است. با این حال، حسین هرگز احساس امنیت نکرد که دوباره به کشور بازگردد.

در همین حال، وضعیت او تبدیل به شعار تجمع طرفداران سکولاریسم هند شد. سلمان رشدی، رماننویس، یکی از کسانی بود که دولت هند را به خاطر «ناکافی» بودن حفاظت از حسین و آزادی بیان که او نشان میداد، مورد انتقاد قرار داد. «خشونت و خواهران زشتش، هندو و اسلامی، باید مقاومت شوند،» رشدی در دیداری در دهلی در سال ۲۰۱۰ گفت. «آنها باید رد شوند. تسلیم کردن آنها بهترین راه برای تضمین رشد آنها است. من میترسم هند راه خودش را میرود.»
حسین بیشتر سالهای آخر عمرش را در دبی، دوحه و لندن سپری کرد. او گفته است که هنگام تحویل پاسپورت هندیاش برای درخواست تابعیت قطر، گفت: «هند وطن من است و من نمیتوانم آن کشور را ترک کنم. آنچه که تسلیم کردهام فقط یک تکه کاغذ است.»
او همچنین اغلب درباره تمایل خود برای بازگشت به خانه صحبت میکرد — از جمله با دوستش ابیشک پودار، جمعآورنده و بنیانگذار موزه هنر و عکاسی بمبئی، که به طور منظم روزنامه ایندور مورد علاقهاش را برای حسین پست میفرستاد. «عشق او هند بود، و همیشه هند را دلتنگ میشد،» پودار گفت. «یک بار گفتم، چه چیزی را دلتنگی؟ و او گفت، «آنچه واقعاً دلتنگم، خاک آنجا است، گل و لای.»
نشاندهنده مهارتی
نقاشیهای الهه حسین تنها بخش کوچکی از آثار زندگی او بودند. حتی برآوردهای محافظهکارانه مجموع تولیدات او را بین ۳۰,۰۰۰ تا ۴۰,۰۰۰ اثر هنری قرار میدهد، و این آثار شامل لیتوگرافی، نگارش و فیلمسازی در سبکهای هنری و بالیوودی است. او پس از ترک هند، همانند قبل، تولیدات فراوان داشت: در سال ۲۰۰۷، او ۵۱ نقاشی بر اساس فیلم کلاسیک بالیوود «مغول اعظم» کشید، و در زمان مرگ، در حال کار بر روی سری ۹۹ اثر هنری بود که نامهای ۹۹گانه خداوند، الله، را نشان میدادند، و تاریخ تمدن عرب را روایت میکردند.

او همیشه نیاز به نقاشی کردن داشت،” گفت پودار که اولینبار هنگام انتظار برای تاکسی، بدون کفش، در ایستگاه اتوبوس کلکته در اوایل دهه ۱۹۸۰، حسین را ملاقات کرد. (کلکسیونر ۵۷ ساله آن زمان، که علاقهمند هنر و نوجوان بود، پس از شناختن ریش سفیدش از یک مجله هفتگی، به حسین نزدیک شد و این دو دوستی غیرمنتظرهای برقرار کردند.) “من یک بار او را در ملکاش در لندن دیدم که بین ۲۵ تا ۳۰ اثر داشت. دوباره دو یا سه روز بعد او را دیدم و ناگهان، دیگر ۱۲ یا ۱۳ اثر داشت.” “حداقل دوازده بار بوده است که او نشسته و پرتره کسی را نقاشی میکرد,” افزود پودار، که چندین اثر حسین را در مجموعه موزهاش دارد. حسین هرجا و هر زمانی نقاشی میکشید. او به عنوان یک نمایشدار معروف بود، حتی در طول اجراهای زنده نقاشی میکشید و آثار ساختهشده را بلافاصله حراج میکرد. او سفارشهایی از اعضای خانواده سلطنتی خلیج و میلیاردرهای صنعتی گرفت، و کمی بر شهرت جهانی هنر تأثیر گذاشت؛ ظاهر منحصر به فردش، لباسهای طراح و شهرتش برای راه رفتن بیپایان بدون کفش، همه جزو ساختن نماد او بودند. “او به عنوان نقاش بیپایان شناخته میشد,” گفت آوری، متخصص کریستی. “او این را تبدیل به چیز کرد. او با این قلممو بسیار بلندش که مانند عصا استفاده میکرد، راه میرفت. هر جا که میرفت، شکل حسین به وضوح قابل تشخیص بود. “من کسی را نمیشناسم که داستان حسین نداشته باشد,” افزود. اما آیا ممکن است که حسین، به قول پودار، یک «بازاریاب درخشان» باشد، و تلاش کرده باشد از خشم دینی بهرهبرداری کند تا به اهداف خودش برسد؟ گوجرال او را «ضد جریان» توصیف کرده که «قطعاً به جنجال علاقهمند است»، هرچند او پیشنهاد میکند که او قصد یا انتظار واکنشگذاری بر اثر کارهایش را نداشت. «او به تصاویر عمومی علاقهمند بود،» پودار در همان حال استدلال میکند که دوست سکولارش نمادهای هندو را همانند سایر موضوعاتش میدید. در واقع، حسین همچنین توسط گروههای اسلامی به عنوان مرتد متهم شد، به خاطر آهنگی در فیلم ۲۰۰۴ او «میَنَتکسی: حکایتی از سه شهر»، چون اشعار آن مستقیماً از قرآن گرفته شده بود. «اگر فهرستی از شخصیتهایی مرتبط با اسلام وجود داشت، فکر نمیکنم او به آن نگاه متفاوتی نسبت به مسیحیت، سیکگرایی، هندوگرایی یا هر چیز دیگری داشته باشد،» گفت پودار. «فکر نمیکنم هرگز هدف ضد هندو داشته باشد،» او افزود، «هرگز.»